دوشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۴۰۳

عنوان مهدی ترجمهٔ نام سو-شیانت موعود زرتشتیان است

(The title Mahdi is a translation of the Zoroastrian name Su-shyant)
در اوستایی نام سوشیانت را سودرسان معنی کرده اند ولی نام مهدی به معنی راه هدایت یافته ترجمهٔ نام سنسکریتی و اوستایی سو-شیانت نام موعود زرتشتیان در معنی هدایت کنندهٔ خوب است:
در سنسکریت:
su- (सु) prefix means good
स्यन्त्तृ adj. syantt[R] driving
در اوستایی:
su: to do good
shyanta (khshayanta): leadership
مطابق روایات مذهبی گفته شده است: ناگفته نماند که نام «مَهدی» (راه هدایت یافته، رهیافته) برای صاحب الزمان (عج)، با توجّه به روایات و مقام امامت آن حضرت، به معنای اسم فاعل، یعنی، «هدایت کننده» مردم نیز می آید؛ مانند این که از امام باقر (ع) سؤال شد که آیا شما مَهدى هستید؟ آن حضرت فرمود: همه ما [اهل بیت] به سوى خدا هدایت مى‏کنیم.[2]
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 536، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
اساس تاریخی و اساطیری امام مهدی موعود و یاران و دشمن وی
پنج موردی که نشان میدهد اسطورۀ مهدی موعود از داستان زندگی المهدی قائم ابوالحسن یحیی بن عمر علوی انقلابی پیش از تولد حسن عسکری گرفته شده است:
١- یحیی یعنی زنده می ماند (جاودانی) و عمر (آبادگر یا معمر) مطابق جاودانی و معمر بودن و آبادگر بودن مهدی موعود شیعیان اثنی عشری می باشد. بنا به ابن اثیر و مسعودی بعضی از اصحابش شکست او را نپذیرفتند و گفتند: "او کشته نشد و او است که المهدی القائم (=سوشیانت استوت ارته زرتشتیان یعنی رهبر استوار دارنده آیین داد و عدل) می باشد و در آینده قیام خواهد کرد."
٢- از خاندان علوی شاخۀ زید بن علی حسین بن علی ابی طالب است که حماسۀ قیام مساوات طلبانه او در سمت کوفه در عهد حسن عسکری زنده و محبوب شیعیان علوی بوده است.
٣- کُنیۀ مهدی ابوالحسنِ (پدرِ حسن، به کسرِ "ر") او به سادگی نزد ایرانیان علوی سمت کوفه می توانست به مهدی پسرِ حسن (پدۯ حسن، به سکون "ر") تعبیر و تفسیر گردد.
٤- مهدی قائم ابوالحسن در منطقۀ شاهی کوفه به قتل رسیده است و نام شاهی را چنانکه در نامهای شاخه کارون موسوم به شاهو (شاهور) و چاهو(چاهور) شاهد هستیم صورت عربی نام ایرانی چاهی به شمار رفته است. لذا این گفته که اصرار دارد مهدی قائم در چاه قایم شده است از همین فقره تاریخی قتل موعود شدن یحیی در منطقه چاهی عاید گردیده است.
٥- مطابق تواریخ اسلامی معتبر حسن عسکری فرزندی نداشته است و نواب اربعه داستان مهدی موعود خود را بر اساس واقعه قتل حماسی مهدی ابوالحسن یحیی بن عمر علوی در منطقه شاهی (چاهی) ساخته اند که در عهد ایشان هنوز داستانی معروف و محبوب بوده است. یعنی داستان مهدی موعود پایه و اساسی دیگر داشته است که توسط نواب اربعه بدین شکل در آمده و در جای خالی فرزند حسن عسکری (حسن عقیم) قرار گرفته است.
مطابقت شعیب صالح با کیخسرو: در مورد شعیب صالح (متحد کنندۀ نیکوکار) که همواره پیروز به شمار رفته است و از جمله یاران برجستۀ امام مهدی در مقابلۀ سفیانی (عثمان، مار) است، گفته شده است که وی از سمت ری بر می خیزد و در شهر زورا مخاصمین خود را شکست میدهد و شهر اصطخر (منظور شهر سترگ) را فتح می کند، سپس به سوی قرقیسیا (کارکمیش) در جهت شام و اورشلیم می رود و به حضور یاران امام مهدی می‌رسد تا زمینۀ ظهور امام مهدی را فراهم آورد.
متقابلاً کیخسرو (کیاخسار) یا همان هوخشتره (پادشاه نیک)، ملقب به متحد کنندۀ کشور از جمله جاودانی ها و یاران سوشیانت است. وی در تاریخ از سمت ری در ماد بر می خیزد و دژ تو در توی کیشه سو (مقّر آشوریان در خاک ماد، همدان) را فتح می کند و در سمت شهرزور آشوریان (مردم خدای آشّور= ملت خدای خندان/ضحاک) را شکست میدهد و سرانجام لشکری برای دفع آخرین مقاومت کنندگان آشوری به یاری بابلیان به سمت شام و اورشلیم می فرستد.
نام دشمن امام مهدی سفیانی نیز در اساس مترادف نامهای عثمان (مار، نام دیگر سفیانی) و اژی دهاک (مار افعی) مخاصم سوشیانت به نظر می رسد. چون این نام می تواند به صورت اولیۀ سرپ-یانی به معنی منسوب به مار باشد که علی القاعده حرف ساکن «ر» در وسط آن افتاده است و به واسطۀ مرتبط شدن با نام خاندان ابوسفیان، پیش شیعیان رسمیت پیدا کرده است.
सर्प m. sa[r]pa serpent
نام یمانی هم در شمار یاران امام مهدی موعود، سوای نام یَمن در معنی خجسته و مبارک، در مقام مخاصم سفیانی، یادآور سام گرشاسب (خجستۀ دشمن شکن) قهرمان اوستایی رهایی بخش دورۀ کیانیان (پادشاهان ماد) است که از جاودانان زرتشتی و مخاصم اژی دهاک و از یاران سوشیانت است:
सौम्य adj. saumya auspicious
این نیز بسیار محتمل است که نام سفیانی از عنوان اوستایی اَژی دهاک یعنی سپَ یَئونه (ویرانگر جهان) اخذ شده بوده است.
ولی سید خراسانی صاحب علم سیاه (ابومسلم خراسانی) که به سمت عراق یورش می برد و نفس زکیۀ انقلابی (محمد بن عبدالله بن حسن مجتبی) در شمار یاران امام مهدی از افراد تاریخی عهد اعراب هستند.
در روایات شیعیان کسان دیگری نیز بدین ها اضافه شده اند: مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل می‌کند: از پشت شهر کوفه ۲۷ مرد همراه حضرت قائم(عج) بیرون می‌آیند، پانزده تن آنان از قوم حضرت موسى(ع) هستند که «به حق هدایت کنند و بدان دادگرى نمایند» (اشاره به آیه ۱۵۹ از سوره اعراف است) و هفت تن آنان اصحاب کهف هستند و (دیگر) یوشع بن نون، سلمان فارسى، ابو دجانه انصارى، مقداد، مالک اشتر، می‌باشند (که جمعا ۲۷ نفر می‌شوند) پس اینها یاران و حکمرانان او هستند.

یکشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۴۰۳

اتیمولوژی پگاه

پِگاه، گاه واقع در پی و اساس است ولی در ویکی‌پدیا به سهو آن را با روز در پیشرو در سنسکریت مقایسه کرده اند:
Borrowed from Classical Persian پگاه (pagāh, “dawn, morning”) or inherited from Sanskrit *प्राग्राह (prāgrāha, “the day in front”).

تثلیث توراتی ابراهیم، ناهور، هاران ریشهٔ سکایی-ایرانی دارد

ابراهیم (پدر امتهای فراوان) یاد آور کولاکسائیس (پادشاه همهٔ قبایل سکایی، شاه اسکول= شاه صاحب جام، جمشید) است و هاران (چاران، پادشاه سرزمین ارابه) مطابق آرپوکسائیس سکاها (پادشاه سرزمین ارابه، تهمورث) است. سرانجام ناهور (ناچور) به معنی روشن و زیبا مطابق لیپوکسائیس (پادشاه سرزمین زیبا، هوشنگ) است.

مطابقت آربوای نقشه های بطلمیوسی با شیراز

نام شیراز (شی-راز، محل با شکوه) مطابق آربوای نقشه های بطلمیوسی (مسکن رسا) به نظر می رسد:
आर्पयति{आर्} verb caus. Arpayati[Ar] settle
भाविक adj. bhAvika expressive
shi: place
राढा f. rADhA splendour
نام باستانی شیریکوم را نیز که یاد آور شیراز هست می توان جای محترم و با شکوه گرفت:
shi: place
ऋचति{ऋच्} verb 6 richati[rich] honor

شنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۴۰۳

معنی نام بوزینه و کپی و میمون

نام فارسی بوزینه با توجه به واژۀ بوزه (تنۀ درخت) به معنی زندگی کننده در تنۀ درختان بوده است:
بوزه (بوز): تنه ٔ درخت. (برهان) (آنندراج) (شرفنامه ٔ منیری). تنه ٔ درخت که نرد نیز گویند. (رشیدی) (جهانگیری).
نام پهلوی کپی متعلق به میمون در زبان سنسکریت به معنی قهوه ای است:
कपि adj. kapi brown, ape
نام مم بلوچی (خرس) به معنی دارای نیروی بزرگ به نظر می رسند:
mah: great
ama: strong
ولی نام میمون عربی بر گرفته از ترکیب میم-[اوس] یونانی و لاتین به معنی تقلید کننده و مون زبان لاتین (بوزینه) به نظر می آید در مجموع یعنی بوزینهٔ تقلید کننده. میمون به معنی مبارک در عربی نشان میدهد که آن وام واژه ای از سرزمینهای مجاور است چون میمون در نزد عرب تقدیس نمی شده است.

The meaning of the name Europe

Europe means "the land of fine carriages"
I have found three historical and etymological evidences about the name of Europe which prove that Eu-ropa has meant the land of the fine chariots.
1-Mythical Scythian royal name Arpo-xiais (Takhmo-ropa/Tahmo-ratha) which means in Avestan the king/hero of the chariot land. 2- The name of the Caucasus Mountains in old Persian means the mountain of the land of chariots.
3- North of the Black Sea has been a wagon-producing area in prehistoric times.
The meaning of the Pahlavi names to Caucasus (Kap gas) and Kap Koph:
These names mean the land of the chariot (Kap-gas) and the mountain in the land of the chariot. In ancient times the northern Black Sea was a place for the manufacture of chariots, and the names of Europe (Eu-rope) and Khoni-Rath (Khoni-rath, the original home of the Parthians) also meant in this respect the place of good chariots:
According to the Pahlavi books, Khonirath (Khvani-rath) was the original home of the Indo-Europeans and migration took place from there to other countries
कापा f. kApA chariot (Kupe in Russian)
eu: good
ροπη: torque (chariot)
арба: chariot
xais: king
According to Arthur Christensen Avestas Takhmoropa is Scythian´s Arpoksais (wagon king, Gelon, Ruthen) that Herodotus tells us that his two people has been Traspies (horse keepers or forest dwellers, Russians) and Katyars (sword people, Magyars/Hungarian):
ग्लौ f. glau (gola) globe, round, from PIE *kw(e)-kwl-o- "wheel, circle," suffixed, reduplicated form of root *kwel-
Ruthen: rotary (wheel):
rotary (adj.)
1731, from Medieval Latin rotarius "pertaining to wheels," from Latin rota "a wheel, a potter's wheel; wheel for torture," from PIE root *ret- "to run, to turn, to roll" (source also of Sanskrit rathah "car, chariot;" Avestan ratho; Lithuanian ratas "wheel," ritu "I roll;" Old Irish roth, Welsh rhod "carriage wheel"). The root also forms the common West Germanic word for "wheel" (originally "spoked wheel"): Old High German rad, German Rad, Dutch rad, Old Frisian reth, Old Saxon rath.

جمعه، فروردین ۳۱، ۱۴۰۳

نام روسها در تاریخ هرودوت

هرودوت نام روسها (به روسی یعنی مردم جنگلی) را جایی بودین و جای دیگر ضمن اسطورهٔ پسران تارگیتای تراسپی آورده است که هر دو به معنی مردم جنگلی هستند:
भूय n. bhUya (bo) being
diva-an[gha]/dun[ge]: forest
त्रस n. trasa wood
bha (भ). to be, exist

معنی نام عیلام (ایلام)

با توجه به نامهای بومی و اوستایی و پارسی عیلام یعنی هلتمتی (سرزمین خدای فرزانه) و وَرِنه (سرزمین برگزیده، بنا به وندیداد سرزمین آفریدهٔ اهورامزدا) و خوزستان (سرزمین سرور) نام عیلام به سومری به معنی سرزمین واقعی خدا به نظر می رسد:
il_u/god
am/indeed

بررسی نام ماهیان اساطیری بزرگ ایران کهن

(Review of the names of the great mythical fishes of ancient Iran)
معنی نامهای اوستایی و پهلوی کَرَ ماهی (اَرَز)، خر سِپای و واسی (پیسو، کرابو) و پنچا سدوَرا:
نام کَرَماهی (ماهی بُرنده) و خَر سپای (برندهٔ منبسط، که عنبر سرگین او به شمار رفته) به ترتیب مربوط به کوسه ماهی و وال به نظر می رسند:
खर adj. khara (kara) cutting
स्फायते{स्फाय्} verb sphAyate[sphAy] expand
نام نهنگ هم به معنی کُشنده است:
निहन् Nihan-. —to kill
و نام وال به معنی انبوه و عظیم است:
वलय n. valaya multitude
واسی (پیسو= آراسته، زیبا) و کرابو (دلفین) می توانند به معانی سنسکریتی خوب/عالی و دلسوز و اَرَز (کرَماهی، کوسه ماهی) به معنی اوستایی آن، جنگی باشد:
वसु adj. vasu good
वसु adj. vasu excellent
क्रपते{क्रप्} verb krapate[krap] compassionate
پنچا سَدوَرا مطابق ماهی مرکب است:
پنچا سَدوَرا (دارای پنجهٔ گسترده) مطابق بندهش جانور دریایی است که ترسناکتر از کره ماهی است و در پناهگاه خود در دریا زندگی می کند.
نگاهی به ماهیان اساطیری ایران بر اساس نوشته های دیگران:
زمین همچون کرماهی، واسی، ماهی نگاه‌دار جهان (انکی/اِئا) و ماهیان آسمانی که جایگاه ویژه‌ای در باورهای مردمان باستان داشته‌اند.
ماهی به سبب زندگی در آب‌های جاری و ژرفای دریاها، در اندیشه مردمان جهان باستان با خدایان ناظر بر آب‌ها و نیروهای نگاهبان زندگی همبستگی بسیار دارد.
در اساطیر ایران جمشید نخستین انسانی است که به پرورش ماهی در ماهی‌خانه پرداخت؛
«بپرورد ماهی در آن آب پاک
بپرداخت آب میانگاه خاک»
«فردوسی»
نزد صوفیه ماهی عبارت است از عارف کامل و این معنی به حسب استغراقی که کاملان را در بحر معرفت است مناسبت تمام دارد (سجادی: ۱۳۳۹، ۸۳) بنابراین یکی از معانی پرتکرار ماهی در ادبیات عرفانی ما انسان غرقه در بحر عشق است.
کَرماهی ها که ماهیان چرخان نگاهبان درخت زندگی هستند به همراه ماهی واسی که به گفته بندهش همه جانداران مزدا آفریده در پناه سرداری و نگهبانی او می‌زیند از مهم‌ترین جانوران یادشده در نوشتارهای اوستایی هستند.
ماهی در اندیشه و نوشتارهای ایرانی
١. کرماهی:
در آیین زرتشت این اعتقاد وجود دارد که اهریمن در برابر هر آفریده نیکوی اهورایی دست به ایجاد عاملی مخرب می‌زند تا مبارزه دایمی روشنی و تیرگی ادامه یابد. هنگامی که اهورا درخت گوکَرَن را در دریای فراخكرت می‌آفریند، اهریمن چلپاسه‌ای (مارمولک) گسیل می‌دارد تا ریشه درخت را بجود و حیات را بر روی زمین نابود کند. اما در اطراف ریشه درخت در اعماق فراخكرت دو کرماهی خانه دارند که پیوسته به دور ریشه می‌چرخند و چنان که در مینوی خرد آمده وزغ و دیگر حیوانات موذی اهریمن‌زاده را از آن دور نگاه می‌دارند (تفضلی: ۱۳۹۱، ۸۱).
این دو ماهی همه جهات را با چشمانی باز محافظت می‌‌کنند، از این رو نیروی دید آنها در اوستا بسیار ستوده شده است: نیروی بینایی ماهی کر در آب چنان است که خیزابی همچند مویی را در رودی دورکرانه، در ژرفای هزار بالای آدمی تواند دید (دین یشت، کرده ۲، بند ۷).
کَر به لغت اوستایی به معنی بُرنده است و دریانوردان خلیج فارس هنوز نوعی از ماهیان این دریا را که گاه تا ۱۵ متر طول دارد کَرماهی می‌نامند (اقتداری: ۲۵۳۶، ۷۸). دو ماهی نگهبان درخت زندگی در دوره پیش از اسلام جایگاهی ثابت در سفالگری و فلزکاری ایران دارند و در دوره اسلامی نیز نمود آنها را در قالی‌‌های ایرانی (طرح‌هایی همچون هراتی، ماهی درهم، ریزه ماهی و …) می‌توان دید.
۴, ٣, ٢. واسی، خرسپای و پَنچا سَدوَرا:
ماهی دیگری به نام ماهی واسی نیز در اوستا ستایش شده (یسنا، هات ۴۲، بند ۴)، که در دریای فراخكرت زندگی می‌کند. او را به سهو با پَنچا سَدوَرا که به معنی دارای پنجهٔ گسترده و همان ماهی مرکب است و خر سپای (بُرنده منبسط، وال) یکی به شمار آورده اند.
ماهی واسی چنان حساس است که بدان دریای ژرف اگر به شمار سوزنی آب بیفزاید یا کاهد، او داند. او بزرگ ترین آفریده اهورامزدا است. درازای تن بزرگ خوب رسته او بدان اندازه است که اگر مردی از بامداد تا شامگاه بتازد آن را نتواند پیمود. همه جانداران مزدا آفریده در پناه سرداری و نگهبانی او می‌زیند (بندهش، بخش ۹, بند ۱۵۰). چنانکه اشاره شد واسی (خوب، عالی، پیسو، دلفین) را در دوره‌های بعد با وال (خر سپای) مشتبه شده اند:
«
به آب و آتش گستاخ در رَود گویی
سمندر است در آتش در آب ماهی وال»
«امیر معزی»

سه‌شنبه، فروردین ۲۸، ۱۴۰۳

نامهای عربی و ترکی آریائیان یعنی عجم و گائور در سنسکریت مترادف آریا هستند

نامهای عربی و ترکی آریائیان یعنی عجم و گائور در سنسکریت مترادف آریا هستند:
(Ajam, gaur and Arya are synonyms)
आर्य adj. Arya noble
गौर adj. gaura splendorous, chief
अजम ajama.—a (A Great, grand, noble.)
अज m. aja leader, म ma authority